دياناي مندياناي من، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

💗دياناي دوست داشتني💗

بهترین دوست مامان و آرمانی دوست داشتنی

دیشب بهترین دوست مامانم اومد خونمون از یه راه دور خیلی خوشحال بودم آخه یه پسر داشتن که همسن من بود کلی ذوق کردم تازه من که تنهایی راه نمیرم ، تعجبی بود ،دور اتاق می چرخیدم و هنرنمایی می کردم میخواستم به آرمان کوچولو بگم منم بلدم راه برم اما شب وقتی آرمان رفت بازم دست مامان و بابارو واسه راه رفتن گرفتم ، بین خودمون بمونه : من که بلدم راه برم اما اینجوری نمیذارم مامان و بابام منو تنها بذارن مجبورن همش دستمو بگیرن تاتی کنم ...!!! وروجکی تو دختر.... مواظب باش آرمانو نندازی مامانی... آخرشم اینجا هر دوتاتون افتادین و صدای گریتون رفت هوا.... ...
25 مهر 1392

سلام به همه مامانای مهربون

من مامان حمیده ام ، مامان دیانا کوچولو خیلی وقته تصمیم گرفتم که برای دختر نازم وبلاگ بسازم اما فرصت نمیشد،امیدوارم ساخت این وبلاگ یه روزی دیانا جونم رو خوشحال کنه. فعلا" نتونستم عکسای دیناکوچولورو آپلود کنم تا چند روز آینده عکسای دخترم و میذارم ببینید. ...
30 شهريور 1392

بالاخره مامانم فرصت پیدا کرد که واسم وبلاگ درست کنه!!!

سلام به همه نی نی های دوست داشتنی، می دونید چیه ؟ این مامان من سرش خیلی شلوغه قبل از اینکه من به دنیا بیام همش پای کامپیوتر بود اما از وقتی من به دنیا اومدم دیگه فرصت نداره آخه وقتی که خیلی نی نی بودم همش درس داشت الانم که یه کم بزرگتر شدم باید برام غذای جداگونه درست کنه واسه خودشو بابام غذا درست کنه.لباسامو بشوره.اتاقم و تمیز کنه.تازه سر کارم میره!!!! ولی بهم گفته چون خیلی دوسم داره ، سعی میکنه شبا که من خوابیدم بیدار بمونه و وبلاگمو خوشگل کنه، منم دعا میکنم خدا کمکش کنه، آخه همیشه بهم میگه : تو یه فرشته کوچولویی هر چی بگی خدا گوش میده ... ...
16 شهريور 1392